میخواهم رها شوم
زندگی من
سلامممممممم
دیشب تا4 صبح اینجا بودم.قرارمون با استادمون کسل شد.افتاد واسه 2 هفته بعد.خیلی خوشحال شدم بیشتر میتونم رو پروژم کار کنم.
دیشب کلی دوستای خوب پبدا کردم اینجا.
بعد از ظهر زندایی های مامان میان خونمون.اصلا حوصله همون ندارم.فکرم درگیره دادگاهامه.اینت عجب دل خوشی دارن بخدااااا....
قرار بود با دوستام برم بیرون که خونه نمونم.هردوتاشون قرار داشتن.اخه هر روز هفته سرکاریم یه پنجشنبه بعد از ظهر رو داریم که هزار تا کار می مونه.جمعه هم که پدر جان نمیذاره بیرون برم
خلاصه اینم از امروز ما
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:, ساعت
16:31 توسط رها| نظر بدهيد |
Power By:
LoxBlog.Com |