13


میخواهم رها شوم

زندگی من

با ترس و لرز رفتم دندون پزشکی.اما گفته باید 5 روز پانسمان داشته باشه هنوز چرکش خشک نشده.

دندون قبلیشم باید روکش شه.میخوام از این به بعد هر ماه یه مبلغی پول بذارم کنار واسه دندون پزشکی.

دیشب یه دوره با دوستای پدرم داشتیم، هر ماه یا هر 2ماه شام میرن خونه ی یکی و پول میذارن.موقع شروعش نامزدم بود و من 2 تا سهم گرفتم.تاالان که تونستم قسطاش رو بدم.دیشب پدرخان یه میلیون پول داد من نگه دارم.صبح بی اجازه میره سر کیفم برش میداره.من صبح قبل از رفتن به دندون پزشکی خواستم پولش رو برگردونم که دیدم نیست کلی ترسیدم گفتم نکنه گم کردم(از اونجا که بدشانسم).پدر به شدت عصبی و اهل کنایه و منت گذاشتنه.خلاصه سعی میکنم تا میشه نزدیکش نشم.من کلم توخونه به کسی نزدیک نمیشم.بهش گفتم پدرجان بی اجازه اومدی سرکیفم پول رو گرفتی عیب نداره لااقل بهم بگو این همه نگردم و نترسم.جلوی مشتری هاش شروع کرد دادو بیداد و طلبکار بود.اعصابم رو خورد کرده واسه ادم حریم و حرمت قائل نمیشن.من بدم میلاد بی اجازه سر گوشیم یا سرکیفم برن.

عصبیم کرد و تو جمع باهام بد حرف زد.

دارم میرم دنبال شرکت زدن.میخوام مستقل شم.الان یکم به تجربه و دانش کاری نیاز دارم.مجبورم شریک داشته باشم چون پشتیبان مالی هم ندارم.شاید با پارساو فاطمه باهم زدیم هنوز هیچی مشخص نیست.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 18 شهريور 1392برچسب:,ساعت 14:1 توسط رها| |


Power By: LoxBlog.Com