میخواهم رها شوم
زندگی من
سلام. از دفتر پست میذارم. یک شنبه مادرجون مامان فوت کردن.خیلی زن پاکی بود. صبح یک شنبه دادگاه داشتم.پدر بی شرف و نامسلمونش اومد و پارتیشم آورد.کلی بهم توهین کرد و من نتونستم دلمو خنک کنم.ولی خوب اون کارکنان ظاهرا فهمیدن حق با منه و اون اشغالارو شناختن.وکیل جدیده بد نبود. منم حالم بد شده بود و رفتم پیش دوست پسر دوستم درمورد کار حرف بزنیم. الان کاری پیش اومده بعدا مفصل این چند روزو میگم
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |