28


میخواهم رها شوم

زندگی من

سلام.

از دفتر پست میذارم.

یک شنبه مادرجون  مامان فوت کردن.خیلی زن پاکی بود.

صبح یک شنبه دادگاه داشتم.پدر بی شرف و نامسلمونش اومد و پارتیشم آورد.کلی بهم توهین کرد و من نتونستم دلمو خنک کنم.ولی خوب اون کارکنان ظاهرا فهمیدن حق با منه و اون اشغالارو شناختن.وکیل جدیده بد نبود.

منم حالم بد شده بود و رفتم پیش دوست پسر دوستم درمورد کار حرف بزنیم.

الان کاری پیش اومده بعدا مفصل این چند روزو میگم

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 29 مهر 1392برچسب:,ساعت 20:10 توسط رها| |


Power By: LoxBlog.Com