33


میخواهم رها شوم

زندگی من

سلام.

آقا مدیره موج مکزیکی.....................

از دیروز هم صبح ها میام هم بعد از ظهرا ناراحتم که نه دیروز وقت کردم مغازمو باز کنم نه امروز.دیروز تا یه ربع مونده به 1 دفتر بودم دیگه حال سروکله زدن با شاگردمو نداشتم.اس دادم حالم خوب نیست نیا.بعد از ظهر پیش وکیلم رفتیم و من سریع ازش لایحه رو گرفتم و بابا موند باهاش حساب و کتاب کنه.من بااینکه خیلی تند و فرز اومدم ولی یه کوچولو تاخیر داشتم و داداش اقا مدیره که صبحها مدیرمه به روم آورد.دیشب خیلی جنبیدم که زود برم و مغازه رو باز کنم تونستم ساعت 9:15 شب برم بعدش چون پدرجان هوس بنزین زدن کرد دیر شد و دیگه جون نداشتم برم مغازه.دیشب 12 خوابیدم ولی باز 7ونیم صبح به زور بیدار شدم به زور کشون کشون جسم مبارک رو بردم حموم حالا مگه دلم میومد بیام بیرون خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

تند تند با سرعت برق و باد موهامو خشک کردم و لباس و .... صیبحانه هم نخوردم و از خونه زدم بیرون.ولی بازم 10 دقیقه تاخیر داشتم.کلی دعا کردم چیزی بهم نگن.واقعا وقت کم میارم.دیشب حتی وقت نکردم ج اس دوستمو بدم.

امروز به حامد قول دادم برم دانشگاه واسش تاییدیه تحصیلی بگیرم اما گفتم قبل برم کافی نت و واسه ارشد ثبت نام کنم کارم 2 ساعت طول کشید دیگه نمیرسیدم که برم هرچیم ز مید شارژ نداشتم ج بدم.گاهی چقدر خوبه گوشی نداشته باشی آرامشی داره واسه خودش. مونده بودم واسه شاگرده چه بهونه ایی بیارم که خبر رسید خودش اطلاع داده نذری دارن و نمیتونن بیان.ما نیز بسی خرسند شدیم.مداحی های دانلودی رو مرتب و اماده رایت کردم که بعد از ظهر برم ردیفش کنم با سرعت ناهار خوردم و حاضر شدم که بیام سرکار.دختر عمم اومده بود خونمون واسه نذری فردای مادرجون کمک بده مامانم رفت و تو حیاط مشغول آشپزی بودن تا منو دید شروع کرد از مدیر خواهرش که از من 3 سال بزرگتره تعیرف کردن میدونم کنایه هاش سر اون روزیه که خواهرش اومده بود دفتر و اقا مدیره نمیدونم سر چی بداخلاق بود و باهامبرخورد کرد اونم رفته خونه به همه گفته.از این خاله زنک بازی ها خیلی بدم میاد.

کلی با داداشه کل کل کردم که چرا نمیره مغازه اصلا همکاری نمیکنه خیلی ازش ناراحتم توقع کمک دارم ن مجبورم تا عید کار کنم که پول دستگاه کپیم جور شه.هیچکی نیست مغازه وایسته.حالا از فردا8 صبح میام اینجا 11ونیم میرم 2ساعت وایمیستم مغازه بعدش شاگردمو راه میندازم 4 تا 8 و نیممم بعداز ظهر بیام هم 8 ساعتم کامل میشه هم میشه 9 تا 10 یه ساعت مغازه وایستم.دعام کنین برام مشتری لپ تاپ یا کامپیوتر بیاد از خورده فروشی خبری نیست.

دیشب اون فلشی که نسیه دادم پولش رسید خریدار بعد اون همه چونه زدن گفت گرون خریده.امروز رفتم کافی نت یه مدل ارزون ترش رو زده بودن 28 در صورتی که من برای بقیه 25 حساب میکنم و واسه اون که اولین مشتری فلشم بود 20 زدم. دیشب ازش ناراحت شدم و بردم فاکتور رو نشونش دادم.

از کارم بدم اومد.

امشب باید برم سود این مدت رو حساب کنم.هنوزم مشتری اولم نیومد تسویه نکرد هر کیفی هم اوردم نگرفت و یه بهونه ایی اورد الان کیفی که دستش دادمم داره دست دوم میکنه شده ضررم.

برام دعا کنین.دیگه اسه هیچ مشتری دل نمی سوزونم.

فعلا



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:,ساعت 16:21 توسط رها| |


Power By: LoxBlog.Com