5


میخواهم رها شوم

زندگی من

سلام.

دیروز نتونستم بیام اینجا.به دلیل اینکه این جانب تا4 صبح مشغول وب گردی بودمآرام تا 12 خواب بودخنده.دوستم که اس داد به زور بیدار شدم جوابشو بدم این رفیق مام که بیخال نمیشد هی اس ام اس میداد و من مجبور بودم جواب بدم.بالاخره به اجبار از تختم جدا شدم مردد

یکی از فامیلای دورمون تو سوریه شهید شد.تند تند ناهار خوردم با سرعت جت کارامو انجام دادم که برسم به مراسمش.البته چون تایم کاریم از 4 تا 9 شبه نتونستم همه مراسم رو بمونم.به زور رفتم سر کار.تا 9 حسابی مشغول شدم.دیشب اقای رئیس جان حقوقمو دادچشمک.حیف که خیلی وقته چیزی ازش نمی مونه.چون فقط ماهی 250 دارم قسط میدم حالا خرجای دیگم بماند.چند وقتی هم هست که از بابا پول نمیگیرم بعد جداییم نمیخوام سربارشون باشم، اینجوری خودم یه حس بهتر دارم.باید عادت کنم که مستقل باشم.

حالاااااااااا بماند

این ماه تا دلتون بخواد دندون درد کشیدم. یه دندونی بود که کارای عصب کشیش تموم شد هی یا وقت نمیشد برم یا اینکه پولم صرف یه کاره واجب تر میشد.این ماه گفتم میرم که دو روز پیش یه دندونی که قبلا پر کرده بودمم سربش خالی شداخم.حالا خرجم دو برابر شد.موندم کدومو بذارم تو اولویت.

 

امروزم به علت شب زنده داری دیشب تا لنگه ظهر خواب بودم.بعدش مثل همیشه رفتم حموم آب بازیییییییییی، خیلی دلم میخواد بازم برم وب گردی اما گفتم اینجا مهم تره.

پدیگه باید برم که حاضر شم.4 باید سرکار باشم.

فعلاااااااااااااااااااا

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 4 شهريور 1392برچسب:,ساعت 14:57 توسط رها| |


Power By: LoxBlog.Com