7


میخواهم رها شوم

زندگی من

5شنبه رفتم پیش اونی که خیلی یرام عزیزه.یه روز خوب بود ولی حیف زود گذشت.

جمعه هم که به اتفاق همسایه های خوبمون رفتیم جنگل.خیلی خسته شدیم.تنها بودم زیاد بهم خوش نگذشت.

تا10 خوابیدم.دیشب عروسیه دختر یکی از فامیلا بود.کلی واسم سوال شد که عروس چطور شد.امروزم تا چشام وا شد و مامانم و دیدم  کلی در باره ی دیشب و عروسی ازش سوال پرسیدم.

نتونستم چند روزی اینجا بیام ولی همیشه حواسم بود که خاطراتمو بنویسم.

رضا طلا(طوطیم ) رو برده بفروشه.چون دلم براش می سوزه تنهاست. پولم ندارم جفت بخرم.تازه کلی هزینه قفس و لونه و مراقبتاشون میشه.

من وقت نمیکنم جانانه به طوطیم برسم از اون طرفم مثل یه عضو خانواده دوستش دارم.همین یه مدت کوچولو که بردتش دلم گرفت.نمیدونم چیکار کنم.

 



نظرات شما عزیزان:

سارا
ساعت12:18---9 شهريور 1392
این شرابو میخوایم باز کنیم این شراب چی میگن منظورم اینه که اون عطرش گیراییش کهنه گیش اون طعم حسی که داره از اینا بگذریم میدونی که شراب مث آدما میمونه باسه همینه که انقدرخوبه اونو نه با دیدن بلکه فقط با چشیدن میشه فهمید هرچی بیشترپیشتون باشه بیشترمیشناسیدش هرچه سنش بالاتر میره طعمش تغییرمیکنه گاهی اونقدر تغییر میکنه که نمیشه شناختش میخواید بلافاصله بنوشید تا تمومش کنید اما گاهی مث شرابی که تواین شیشه اس سی سال منتظر میشید اونوقت اگه بخواید یا نخواید مث آدماباید سرشو بزنیدبدون تردید بعدخونش چکه چکه از قلبش بیرون میریزه بعدش صبرمیکنید سی سال صبر میکنید یه کم دیگه هم میشه صبرکرد که فکر کنه آزادشده یه نفسی بکشه و بعد درست قبل از اینکه جون بده مث انتقام گرفتن مث دیدن یه دوست قدیمی با دلتنگی اون سر میکشید بعله اینم تعریف من از شراب.



نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در شنبه 9 شهريور 1392برچسب:,ساعت 11:58 توسط رها| |


Power By: LoxBlog.Com